محرم در حریم کربلاتندیس شد
محرم همره نام حسین تقدیس شد
محرم با حسین اشک است وخون
محرم با حسین دشت جنون
.
.
.
خود را چو ز نسل نور می نامیدند
رفتند و به کوی دوست آرامیدند
سیراب شدند زآن که در اوج عطش
آن حادثه را به شوق آشامیدند . . .
.
.
.
دو دیده اشک، باران است ، محرم / ز سوگ ، جمله یاران است ، محرم
جهان می بارد ، اشک ، داغ یاران / ز ظلم ، نابکاران است ، محرم . . .
.
.
.
محرم باز هم نوبت توست / که بگشایی تمام خاطراتت
ز ایامی که در آن بود شیون / گهی نالیدن و گه سر بریدن . . .
.
.
.
تـا هست جهــان شـور محــرم باقیست
این جلوه ی جان در همه عالـم باقیست
ازنـالـه ی نـیـنــوای یـاران حسـیـن
همواره به لب زمـزمه ی غم باقیست . . .
نظرات شما عزیزان: